آمدی، آمدنت حال مرا ریخت بهم
یک نگاهت همه ی فلسفه را ریخت بهم
آمدی و دل من سخت در این اندیشه:
آن همه منطق و قانون چرا ریخت به هم؟
قاضی عادل قصه به نگاهت دل باخت
یک نگاه کردی و یک دادسرا ریخت به هم
چهره ی شرقی زیبای تو شد موجب خیر
یک به یک انجمن غرب گرا ریخت بهم
شاعران، طالب سوژه، همه دنبال تو اند
سوژه پیدا شد و شعر شعرا ریخت بهم
جاذبه مال زمین است، تو شاید ی
که فقط آمدنت جاذبه را ریخت بهم
من همان آدم پر منطق بی احساسم.
پس چرا آمدنت، حال مرا ریخت بهم؟

من همان آدم پر منطق بی احساسم...

ریخت ,منطق ,تو ,احساسم ,بی ,یک ,پر منطق ,بی احساسم ,آدم پر ,همان آدم ,ریخت به

مشخصات

تبلیغات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

کارشناسی تکنولوژی و گروه های آموزشی رزن رادیواینترنتی سبحان دانلود پروژه آمار آموزش میناکاری روی سفال در اصفهان - آموزشگاه کوثر هفت گردون طب سنتی نشریه تخصصی کامپیوتر و فناوری اطلاعات ند کاکتوس صورتی پایه ی ششم ابتدایی دبستان قدس شهرکرد مانی بردز | پرنده های پولساز